عیان شدن وجه عاشقانه اسلام در«عشق الهی» چیتیک
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۱۷۱۷۴
انشالله رحمتی، استاد فلسفه درخصوص کتاب «عشق الهی» نوشته چیتیک گفت: چیتیک کار خود را بر مبنای عیانکردن وجه عاشقانه اسلام صورتبندی کرده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، به تازگی کتاب «عشق الهی» نوشته ویلیام چیتیک، به ترجمه انشاالله رحمتی و حسین کیانی، به کوشش نشر سوفیا منتشر شده است. این کتاب به موضوع عشق در آثار منثور در زبانهای عربی و فارسی میپردازد؛ نویسندگانی که در این کتاب به آثارشان پرداخته میشود، عشق را نه بر مبنای توصیفات دیگران بلکه بر مبنای تجربه خویش از عشق الهی توصیف میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چندی پیش این کتاب در مرکز فرهنگی شهرکتاب نقد و بررسی شد.در این نشست علی مرتضویان، نسرین فقیه ملکمرزبان، انشاءالله رحمتی و حسین کیانی حضور داشتند.
عشق را باید از نو ابداع کرد
کیانی در ابتدای سخنان خود روند شکلگیری این ترجمه را تشریح کرد و برخی مولفههای کتاب را برشمرد؛ وی اظهار داشت: در سال ۱۳۹۴ رحمتی که خود رحمتی است برای اهل حکمت و معرفت، ترجمه مشترک این اثر را به من پیشنهاد داد. خواندن عشق الهی بسیار لذتبخش بود؛ چراکه کرختی و سردی معمول متون فلسفی را نداشت. از آنپس کار آغاز شد و مراحل مختلف آن در زمان مقرر به انجام رسید. در ادامه بحث طرح دو پرسش ضرورت دارد: «اساسا ضرورت طرح مسالهی عشق در روزگار ما چیست»؛ «بهرغم وجود منابع متعدد فارسی دربارهی عشق، چرا باید عشق را در آرای یک فیلسوف انگلیسی (یا جز آن) جست؟» در پاسخ به پرسش اول، به اعتقاد من در نبود عشق و نگاه زیباشناسانه است که چنین فجایعی در جهان امروز رخ میدهد. آلن بدیو در کتاب «در ستایش عشق» از زبان آرتور رمبو میگوید: عشق را باید از نو ابداع کرد. البته درباره این سخن میتوان بحث کرد؛ اما به گمان من نکتهی حائز اهمیت این است که باید عشق را بازیابی کرد؛ از آنپس باید آن را مرور کرد و بعد باید در زندگی به تمرین آن پرداخت.
وی پاسخ پرسش دوم را اینگونه تبیین کرد: در ترجمه اینگونه منابع از دو نکته نباید غافل شد؛ اول روششناسی پژوهشی و مقولهبندی است و دوم استخراج موضوعات و نظریهها از منابع فارسی. شیوه ورود به این متون و استخراج موضوعات و نظریههای متعدد درباره عشق بسیار حائز اهمیت است. تاکنون بحثهای کلی در اینباره صورت گرفته است؛ اما مباحث جزئی، مفصل و تحلیلی کمتر بوده است. بنابراین میتوان از متدولوژی این اثر بهره جست. دلیل دیگر مترتب بر این امر را میتوان بر اساس قول حافظ تبیین کرد: یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب/کز هر زبان که میشنوم نامکرر است. به این معنی که قضیه عشق با یک بار گفتن و نوشتن چندکتاب حل نمیشود؛ این مساله در زبانها، فرهنگها و تجربههای متعدد، متفاوت است و میتواند برای ما تازه باشد.
کیانی به ضرورت امر ترجمه در دریافت رویکردهای متعدد اشاره کرد و افزود: ویلیام چیتیک در این اثر رویکرد یادشده را به کار گرفته است؛ او بازیابی عشق الهی از میان متون عرفانی و ادبی پارسی را در نظر داشته است. عنوان اصلی این اثر «عشق الهی» و عنوان فرعی آن «متون (ادبیات) اسلامی و راه به سوی خدا» است. این کتاب در ۲۰۱۳ به کوشش انتشارات دانشگاه ییل چاپ شد. متن اصلی آن ۴۸۰ صفحه است؛ اما متن فارسی با واژهنامه و نمایه، حدود ۷۰۰ صفحه است. چیتیک موضوع عشق الهی را ابتدا در قرآن و سپس در متون ادبی و عرفانی منثور فارسی (تا سدهی ششم)، جسته است. او موضوعبندی بدیعی را صورت داده است؛ نویسنده در پی بهکارگیری رویکردی تازه در موضوع عشق الهی بوده است تا این موضوع با زمانهی ما سازگاری یابد.
وی افزود: کتاب عشق الهی از سه بخش اصلی با زیرمجموعههای مرتبط تشکیل شده است. نویسنده در بخش اول مبدا و پیدایش عشق، داستان خلقت و هبوط را در نظر داشته، با مبحثی بهعنوان علمالنفس روحانی، موضوع دگرگونی غرب و مراتب کمال نفس را کاویده است. در بخش دوم درباره حیات یا زندگانی عشق و مقولات طلب، راه و احوال سالکان سخن گفته شده است. بخش سوم غایت یا حقیقت عشق، رنج عشق، تحقق توحید و نیستشدن در توحید در نظر نویسنده بوده است. به نظر من مباحثی که چیتیک تحت عناوین فضیلتهای خاک، موقعیت دشوار، روانشناسی روحانی، دگردیسی غرب، زیبایی تعلق، عشق در فلسفه، رنج عشق، حیات در ممات و مثل آنها درانداخته است، واقعا بدیع و تازه است.
کیانی در ادامه به ساختار اثر اشاره کرد و آن را از حیث متدولوژی تحقیق، الگوی مناسبی برای صورتدادن کارهای پژوهشی دانست و تصریح کرد: با بهکارگیری این روش میتوانیم از منابع عرفانی و فلسفی خودمان مطالبی تازه را برکشیم. ترجمه دقیق و زیبای متون ادبی و عرفانی در کتاب عشق الهی، برای من (که در رشتهی مترجمی زبان انگلیسی تحصیل کردهام) واقعا آموزنده و لذتبخش است و مقابله آنها با متون اصلی میتواند برای مترجمان مفید باشد.
وی در انتها برخی دشواریها و فرازوفرودهای ترجمه را به اجمال برشمرد.
مسلمانی و راه عشق
رحمتی مناسبات و ضروریات کار مشترک در امر ترجمه را تشریح کرد و اظهار داشت: معمولا در ترجمه مشترک کار دو بخش میشود؛ یک مترجم بخشی را انجام میدهد و مترجم دیگر بخشی دیگر را. اما من و کیانی این رویکرد را به کار نگرفتیم؛ هر دو همه متن را ترجمه کردیم؛ به یک معنا این متن دوبار ترجمه شده است. برای من خیلی مطلوب بود این کتاب ترجمه شود؛ این زمانی بود که مشغول ترجمه جلد سوم «کتاب اسلام ایرانی» بودم. تقریبا نیمی از آن کتاب درباره خاصان عشق (بهویژه روزبهان شیرازی) است؛ همانوقت با کتاب عشق الهی آشنا شده بودم و تصور میکردم، میتواند به نوعی مکمل آن اثر باشد. به دنبال ترجمه آن بودم؛ اما محقق نمیشد تا اینکه به کوشش کیانی صورت یافت. کیانی، از آنجاکه حس حقطلبی داشت و دنبال بهبود کار بود، اجازه داد من کار را باری دیگر بازنویسی کنم؛ البته او دوباره ترجمه من را بازبینی کرد؛ از اینروی این اثر دوبار ترجمه شده است. هرکدام از ما آنچه را در توان داشتیم صرف کار کردیم؛ آنچنانکه گویی بناست به تنهایی ترجمه را صورت دهیم.
وی شرح نکاتی درباره کتاب را نیز ضروری دانست و در اینباره تصریح کرد: در شرح جایگاه این نوع نگاه به عشق در عرفان ما باید گفت، معمولا هر سنت اصیل دینی برای ارتباط با خداوند سه راه را پیشنهاد میدهد: عمل، عشق و علم (معرفت). مخاطبان این اثر، اهل طریق عشقاند. اگر بر این اساس انسانها را به سه دسته «اهل ابتلا و محنت»، «اهل احساس و محبت» و «اهل شهود و معرفت» تقسیم کنیم، مخاطبان این اثر در دسته دوم قرار میگیرند. البته اینگونه نیست که اگر کسی طریق عشق را مبنا قرار داد، به آن دو طریق دیگر بیتوجه است؛ چراکه طریق عشق هم معرفت و عمل خاص خود را میطلبد؛ اما آنچه برای آنها در درجهی اول اهمیت قرار میگیرد، عشق است. چیتیک بر این باور است که مخاطبان غربی، اسلام را بهعنوان دین عشق نمیشناسند؛ اگر در جهان تصور غالبی از اسلام وجود دارد، این است که اسلام دین عمل (فقهی) است. از اینروی او بر این مساله تاکید میکند که بسیاری از غربیها مولوی را میشناسند؛ حال آنکه برای آنها عجیب مینماید که او مسلمان بوده باشد؛ گویا تناقضی بین عشق و اسلام وجود دارد.
رحمتی افزود: چیتیک کار خود را بر مبنای عیانکردن وجه عاشقانه اسلام صورتبندی کرده است. اما به نظر میرسد وقتی از اسلام عاشقانه میگوییم، خوب است به چند نکته توجه کنیم. معمولا در میان ما مسلمانان نیز این راه، راهی هموار نیست؛ اینگونه نیست که مسلمانها به راحتی طریق عشق را پذیرفته باشند. از اینروی به نوعی میتوان به غربیها حق داد؛ آنها با مطالعهی بسیاری از کتب ما و در نظرآوردن سنتهای اسلامی، چندان چیزی دربارهی طریق عشق نمییابند. در واقع سخنگفتن از عشق در ساحت دین به دو مانع اصلی برخورد میکند: مانع معرفتی و مانع شرعی. معمولا برای فلاسفه (مشائیون) سخنگفتن از عشق بیمعناست؛ چراکه عشق در جایی محقق میشود که جمال باشد؛ یعنی بین عشق و زیبایی یک پیوند ذاتی وجود دارد؛ اما سخنگفتن از عشق به خداوند بهگونهای متناقضنماست؛ چراکه خداوند را به صفات کمال متصف میکنیم؛ حال آنکه تصور ما از زیبایی (اگر به معنای حقیقی کلمه در نظر آورده شود نه به معنای استعاری) را نمیتوان دربارهی خداوند به کار برد. این منع معرفتی است.
وی مفهوم تجلی را بهعنوان اساس رویارویی عرفا با مانع فلسفی برشمرد و از آنپس در تبیین مانع شرعی افزود: میدانیم متشرعان در طول تاریخ، سخن از عشق درباره خداوند را تکفیر کردهاند؛ چراکه بهنوعی آن را دون شان خداوند میدانند. اگر مفهوم عشق الهی را در مقابل گزارهی «این التراب و ربالارباب» قرار دهیم، این رویکرد را به خوبی درمییابیم. اما از سوی دیگر میدانیم که عرفا در سنتی که مبنای دید متشرعان نیز است (هم در آیات قرآن و هم در احادیث) مصادیق فراوانی را مییابند مبنی بر اینکه عشقبازی با خداوند نهتنها ممکن است، بلکه ممدوح است. اما اگر ما به نوعی راه عشق را هموار کنیم، به نظر میرسد عشقی که نزد عارفان وجود دارد به دو (یا سه) شکل تلقی میشود. یونانیها در عصر طلایی فلسفه، بسیار عمیق دربارهی عشق اندیشیدهاند؛ آنها با سه واژه دربارهی عشق گفتهاند: فیلیا، آگاپه و اروس. معمولا اهمیت یک مضمون سبب میشود واژههای متعددی به آن اطلاق شود.
رحمتی واژگان یادشده را از حیث کاربردشان در فرهنگ یونانی تشریح کرد و سپس بر اساس آن رویکرد عرفای مسلمان در رویارویی با مفهوم عشق را شرح داد؛ وی در انتها اظهار داشت: به نوعی میتوان گفت در عرفان اسلامی اروس(عشق انسانی) و آگاپه (عشق الهی) تلفیق میشود. آنچه در کتاب عشق الهی طرح شده است بر هیچیک از این دو نگاه دلالت ندارد؛ یعنی وقتی سخن از عشق الهی میکند، به هیچروی رسیدن از عشق انسانی به عشق الهی را در نظر ندارد. فرض نوشتههایی که در این اثر بررسی شدهاند، این است که میتوان راسا به خود خداوند عشق ورزید؛ میتوان گفت بهترین نوع رابطهی ما با او همین رابطهی عاشقانه است (نه رابطهی عمل است و نه رابطهی معرفت).
برادرم، پدرم، اصل و فصل من عشق است
مرتضویان برای معرفی ویلیام چیتیک، اشاره به سخن دکتر سیدحسین نصر درباره او را مطلوب دانست و اظهار داشت: «آیا کسی که عاشق نشده باشد، میتواند از عشق بنویسد؟ در پاسخ به این پرسش میتوان پرسید: آیا اساسا کسی هست که عاشق نشده باشد؟ در حقیقت کسی که عاشق نشده باشد، نمیتواند با قلمی تاثیرگذار از عشق بنویسد؛ ولی برای اینکه به این نوشتن بتوان چیزی از حقیقت عشق منتقل ساخت، آدمی باید توانسته باشد از مرحله نخست عشق که عشق به خویشتن است، فراتر رفته باشد.» من تصور میکنم جز چیتیک مترجمان هم از خویش فراتر رفتهاند؛ در انداختن چنین کار عظیمی، آن هم به شیوهای که تا کنون جزو محالات بوده است، تنها در اینصورت ممکن است. این اثر از حیث ترجمه، کاری درجه یک است. من تاکنون کاری به این قوت در این حوزه ندیدهام. بهویژه واژه نامه بسیار درخشان است؛ یک ترجمه خوب باید دینامیک باشد؛ یعنی معادلها باید پویا باشد، نه تکمعنایی. این پویایی در این اثر به قوت دیده میشود.
وی ضمن اشاره به مصادیقی متعدد بر ویژگی یادشده تاکید کرد و نیز برخی آسیبهای وارد بر کار ترجمه را برشمرد و اظهار داشت: کیانی در ابتدای سخنان خود پرسشی را طرح کرد با این مضمون که «آیا در روزگار فعلی طرح موضوع عشق ضرورت دارد؟» با قوت باید گفت «بله، از همیشه بیشتر»؛ بنابراین انتخاب این کتاب در این روزگار یک امتیاز بسیار بزرگ است که باید به شما داده شود. در دورانی که ما زندگی میکنیم عوامل بسیاری وجود دارند که باعث جدایی انسانها میشوند؛ انسانها در ظاهر به یکدیگر نزدیک میشوند اما جانشان از هم دورتر میشود. بنابراین عشق و ایثار بیش از هر زمان دیگر باید طرح شود. برادرم، پدرم، اصل و فصل من عشق است/ که خویش عشق بماند نه خویشی سببی
ضرورت طرح یک ابهام
ملکمرزبان بخش اول سخنان خود را به رویارویی جهان غرب با فلسفه و عرفان اسلامی اختصاص داد و در اینباره اظهار داشت: در نظر آورید، ایراد یک سخنرانی به زبان انگلیسی در یک کشور غربی چگونه خواهد بود؛ ارتباط با مخاطبان در طرح برخی مقدمات و تعاریف بدیهی با مشکل مواجه خواهد شد؛ ما از عشق میگوییم؛ او love را در نظر دارد؛ اما این دو مفهوم یکی نیستند؛ مثالهای بسیاری را (از مفاهیم ذاتی تا استعارهها که در زبان فارسی نقشی ماهوی و ذاتی یافته است) را میتوان طرح کرد. باید در نظر داشت، بسیاری از استعارهها برای یک ایرانی حوزهی معنایی وسیعی دارند و برای یک غربی حوزه معنایی وسیع دیگری. امروز اشتراک حوزههای معانی در گفتمان فارسی، عربی، انگلیسی فاصله انداخته است؛ از اینروی جز زبانآموزی، وجود ترجمههایی از ایندست و نظرگاه افرادی چون کربن، ماسینیون و چیتیک به مثابه روزن و کانالی است که میتواند گفتمانهای متفاوت را با یکدیگر مرتبط سازد.
وی افزود: گویا مطلوب است امروز از نو نگاههای مختلف به یک مفهوم را در نظر آوریم؛ در این حوزه نظرگاه افراد یادشده میتواند به ما کمک کند. از اینروی ترجمه این اثر در خور تحسین است؛ اما گویا پیش از آن باید چیتیک را تحسین کرد از این بابت که مفاهیم عرفان و فلسفهی اسلامی را به درستی دریافته و به انگلیسی برگردانده است. او روزنهای برای ما باز کرده است که بسیار بینظیر مینماید. من در مقالهای بر این امر تاکید کردهام که ما در گفتمان اسلامی یا ایرانی (در مقولات مختلف گفتمان عشق)، باید یک ابهام را رعایت کنیم؛ این ابهام عمدی و ضروری است؛ میخواهیم مفهوم عشق را که هم بر اروس دلالت دارد و هم بر آگاپه، در «او» بیابیم؛ چرا خدا اینقدر «او» میشود؟ چرا معشوق اینقدر «مستعار» میشود؟ باید دریافت چرا مدام درباره جنسیت این معشوق بحث میشود؛ باید ابهام موجود در این گفتمان را هم برای خودمان تحلیل کنیم و هم بهویژه برای مخاطب غربی. این اثر از این حیث فوقالعاده است.
ملکمرزبان در شرح مسالهای دیگر به اشکال مختلف مواجهه با منابع عرفانی اشاره کرد و تصریح داشت: از قرن چهاردهم به اینسوی اومانیسم، شیوههای اگزیستانسیالیستی و نیز تجربهگرایی در شناخت هستی، نقش اصلی را بر عهده دارند. ما ضمن گفتوگو درباره مباحثی چون تحلیل گفتمان، مدرنیته، پستمدرنیته، نقدهای اسطورهای، نقد در حوزهی استعارههای مفهومی و مسائلی از ایندست، درمییابیم که این بحثی است از یک افق انسانشناختی مرتبط با تجربه. حال تصور کنید فردی که بر مباحث عرفانی مسلط است، در طرح یک مبحث جز روابط خطی و افقی در تجربههای انسانی، روابط عمودی خداانسانی را نیز در نظر آورده است؛ از آنجا که امروز در بسیاری از مکاتب فکری و بهویژه نقد ادبی این رویکرد مغفول مانده است، آنچه فردی مثل چیتیک (با ملیت و زبانی دیگر) صورت میدهد برای محققان و منتقدان ما مغتنم است. به اعتقاد من برداشت و مواجهه ما با عرفان (بهعنوان ایرانیان و فارسیزبانان) با درکی توام است که امثال چیتیک از آن دارند.
وی تاکید کرد: در بسیاری موارد، نقدها و نظریهها و مکاتب فکری غربی به صورت ظاهری و صوری الگو قرار میگیرد؛ همچنین بسیاری از مفاهیم و متون عرفانی ما با رویکردی ظاهری با آنها قیاس میشود و متاسفانه به نتایج نادرستی میرسد. ممکن است ما در رویارویی با کتابهای عرفانی و فلسفی فارسی یا عربی مضامین را ملموس بیابیم؛ اما افرادی چون چیتیک برای ما توضیح میدهند چه اتفاقاتی در این آثار صورت یافته است و چگونه باید این مطلب را سازمان داد و فهمید؛ در نتیجه رویارویی ما با این اثر میتواند برای آموختن روش تحقیق و نیز برای آموختن نوع نگاه به مطلب مفید باشد. مطلب دیگری به اعتقاد من در خور توجه است؛ چیتیک به درستی دریافته است که باید مقدمات و اصطلاحات و نیز مراد خود از آنها را تشریح کند. برای تاکید بر این رویکرد میتوان مخاطب را به بخشهایی از مقدمه در اینباره ارجاع داد. ضمن مطالعهی بخشهای متعدد این اثر درمییابیم مولف برای اصطلاحشناسی کار خود تعاریفی را ارائه میدهد؛ گویا او در پی این است که جهانبینی مشخصی را که بهخوبی شناخته است با زبانی بسیار ساده برای افرادی تفهیم کند که ممکن است آن را خوب نشناسند؛ این ترمینولوژی هم به کار مخاطبان ایرانی میآید و هم به کار دیگر مخاطبان؛ همچنین میتواند بسیاری سوءتفاهمها در زبان انگلیسی را رفع کند.
ملکمرزبان شرح نکتهای دیگر درباره کتاب عشق الهی را ضروری دانست و در اینباره گفت: این اثر به کوشش یک محقق نوشته شده است، نه یک شیفته. بهعنوان مثال از گفتههای رحمتی آنچنان برمیآید که او خود عارف است؛ این موجب میشود عبارت او شاعرانه باشد. گرچه ترجمه بسیار مطلوب است، اما من خرسندم از اینکه اثر یک محقق را میخوانم نه اثر یک شاعر را؛ من نمیخواهم دیگر شعر عشق بخوانم، میخوانم دریابم فلسفهی عشق، فکر عشق، تبیین هستیشناختی عشق در کتابهای منثور چگونه است. به گمان من از اینروی نظاممندی کتاب بسیار هوشمندانه صورت گرفته است؛ اینگونه است که مولف ابتدا زمینهی الهیاتی اثر خود را تبیین میکند، از آنپس به داستان عشق، درونیات آدمی، راه، غایت و اتصال میپردازد. گویا برای بسیاری یک سوءتفاهم پیش آمده است؛ اما مولف تمام اجزا را میگشاید، آنها را در جای خود قرار میدهد و با عبارات مختلف مفهوم را بازیابی میکند.
منبع: مهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۱۷۱۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنبشهای سدههای دوم و سوم هجری بیشتر تقابل ایرانی – ایرانی بود نه ایرانی - عربی
ماهرخ ابراهیمپور: نشست نقد و بررسی کتاب «پیامبران بومیگرای ایران در سدههای آغازین اسلام (شورشهای دهقانی و زردشتیگری محلی)» اثر پاتریشیا کرون با ترجمه کاظم فیروزمند چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت با حضور علی بهرامیان، محقق و پژوهشگر تاریخ اسلام در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. این کتاب سال ۲۰۱۴ در آمریکا منتشر شد که در زمان چاپ آن مولف فوت شده بود و سال ۱۴۰۳ که در نشر «نامک» به چاپ رسید، کاظم فیروزمند، مترجم آن در قید حیات نبود. در این نشست طبق اعلام قبلی قرار بود، روزبه زرینکوب، استاد گروه تاریخ باستان دانشگاه تهران، حضور داشته باشد که نتوانست حضور پیدا کند.
پاتریشیا کرون در سال ۱۹۴۵ در دانمارک به دنیا آمد و در دوران نوجوانی به مطالعه و شناخت سرزمینهای دور علاقهمند شد. کرون پیش از ورود به دانشگاه به سه زبان آلمانی، انگلیسی و فرانسوی تسلط پیدا کرد. رشتهی تاریخ خاورمیانه را برای تحصیل در دانشگاه برگزید، در سال ۱۹۷۴ مدرک دکترا گرفت، و پس از دریافت بورس تحقیقاتی، نخستین پژوهشهای خود دربارهی تاریخ خاورمیانه و اسلام را آغاز کرد. تاکنون نزدیک به ۱۰ عنوان کتاب از کرون منتشر شده است. کتاب «هاجرگرایی» که از دل تز دکترای وی بیرون آمده است سوءتفاهمبرانگیزترین کتاب او به شمار میآید. «تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام» از دیگر آثار این صاحبنظر فقید، در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. «خلیفه خدا»، «غلامان اسب سوار»، «تجارت مکی و ظهور اسلام»، «جوامع ماقبل صنعتی» و «تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام» نیز از دیگر کتابهای این ایرانشناس است. کرون همچنین ۷۰ مقاله شامل ۱۰ مقالهی در زمینه ایرانشناسی منتشر کرده است.
علی بهرامیان، پژوهشگر تاریخ و رئیس بخش اسناد مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی در بررسی کتاب «پیامبران بومیگرای ایران در سدههای آغازین اسلام (شورشهای دهقانی و زردشتیگری محلی)» گفت: دورهای که پاتریشیا کرون به آن پرداخته، زمان انتقال حکومت از امویه به عباسی است که در آن ایرانیها نقش عمدهای داشتند. تحرکات ابتدا از کوفه آغاز شد و پس از آن با هوشمندی خاصی به خراسان (شرق ایران) انتقال پیدا کرد و به جایی رسید که در سال ۱۳۲ هجری سپاهی که ابومسلم خراسانی به سمت کوفه فرستاد، توانست این شهر را فتح و خلاقت اموی را ساقط کند.
او افزود: در این دوره اتفاقی که رخ داد و کم و بیش تا دروهی بعد از مامون هم ادامه پیدا کرد؛ شکلگیری سلسله جنبشها و قیامهایی بهویژه در شرق ایران بود. ابتدا قیام بهآفرید زرتشتی بود. او در دین زرتشتی اصلاحاتی را انجام داد. طبق روایتها موبدان زرتشتی نزد ابومسلم رفتند و گفتند این فرد دین ما و شما را فاسد کرده است و ابومسلم هم لشکری فرستاد و او را در نزدیکی به گمانم تربتجام سرکوب کرد. بعدی قیام ابنمقنع و استادسیس است و یوسف البرم و در نهایت بابک که نزدیک به بیست سال در آذربایجان مقاومت کرد اما در انتها از سوی عباسیان شکست خورد و عاقبت افشین توانست بابک را دستگیر و قلعهی او را تسخیر کند.
این محقق تاریخ اسلام عنوان کرد: لذا این دوره در تاریخ اسلام دورهی بهخصوصی است و افرادی هم که در آن ایفای نقش کردهاند، ویژهاند. این موضوع بارها از سوی مورخان و پژوهشگران به صورت اجمالی و تفضیلی تحقیق و بررسی شده است از جمله غلامحسین صدیقی در کتاب «جنبشهای دینی ایرانی: در قرنهای دوم و سوم هجری»، عبدالحسین زرینکوب در «دو قرن سکوت» و «ایران بعد از اسلام» و خود پاتریشیا کرون در مقالهی «ابنمقنع و سپیدجامگان» - که به صورت انفرادی به یکی از این جنبشها پرداخت و در ایران محقق محترم مسعود جعفری جزی آن را به صورت یک کتاب در انتشارات ماهی به چاپ رساند.
علی بهرامیان چرا با طرح این پرسش که «چرا این جنبشهای سیاسی مهم است؟» ادامه داد: پژوهشگران خارجی و ایرانی بارها به این پرداختهاند که چه موضوعی به لحاظ سیاسی باعث میشد این اشخاص دست به قیام بزنند و کسانی را دور خودشان گرد بیاورند و فعالیتهایی هم داشته باشند و پس از آن سلسله عقایدی که به آنها نسبت داده میشود به چه ترتیب است؟ به لحاظ صحت و سقم در چه وضعیتی است؟ همهی آنچه به آنها نسبت داده شده از اباحهگری (اشتراک در اموال و زنان و...)، ادعای نبوت و حلول همه در هالهای از ابهام قرار دارد و اغلب مورخان به صورت کلی به آنها مینگریستند و این موضوع بررسی نشده که آیا این عقاید در ایران سابقه داشته و میتوان برای آنها نمونههایی پیدا کرد؟ به لحاظ سیاسی چه انگیزه و رویکردی داشتند؟ آیا میخواستند خلیفه را ساقط کنند یا مانند بابک و مازیار آنطور که ادعا شده ایران را به دوره ساسانی برگردانند؟
او ادامه داد: در واقع در پی یافتن پاسخ پرسشهای بالا مورخان ایرانی به کلیگویی بسنده کرده و مدعیاند آنچه به این قیامها نسبت داده میشود، تهمت است؛ اما کسی توضیح نمیدهد چرا چنین تهمتهایی به این نوع جنبشها وارد شده است؟! لازم بود یک محقق این موضوع را بشکافد و از منظر انواع و اقسام منابع تحلیل کند. پاتریشیا کرون، مولف ««پیامبران بومیگرای ایران در سدههای آغازین اسلام (شورشهای دهقانی و زردشتیگری محلی)» فارغ از اینکه با دیدگاههایش در این کتاب موافق باشیم یا نه، تقریبا چنین رویکردی را اتخاذ کرده و در چهار فصل به بررسی موضوع از منظر منابع گوناگون پرداخته و کار دشواری را پیش برده است...
مدیر بخش اسناد مرکز اسناد دایرهالمعارف بزرگ در پایان اظهار داشت: دربارهی جنبشهای ایرانی قرن دوم و سوم رازهای زیادی وجود دارد که به احتمال زیاد ریشه در ایران عهد ساسانی دارد. به عبارتی در آن جامعهی پرجنبوجوش دورهی خسروپرویز بعد از اتمام جنگهای سیساله، بحرانهای اقتصادی و آمدن اعراب (به نظر) سرپوشی روی آنها گذاشته شده که یکدفعه در عهد عباسی مانند زنجیری پاره شد. تقابل در این جنبشها، بیشتر از اینکه جنبهی ایرانی – عربی داشته باشد، جنبهی ایرانی – ایرانی دارد. این نکتهی بسیار مهمی است؛ چون طبقهای از باقیماندهی دیوانسالاران و موبدان ساسانی بیشترین مشکل را با این جنبشها داشتند. این مسائلی که ذکر شد بررسی جنبشها از لحاظ سیاسی است، اما از لحاظ التقاطی، پاتریشیا کرون در فصل دوم و سوم کتاب به بررسی آن اهتمام ورزیده است.
۲۵۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902325